ساختار بازار چیست؟ پایهترین مفهوم برای تحلیل در بازارهای مالی
در هنگام فعالیت در بازارهای مالی، شاید گاهی اوقات شانس با شما یار باشد و بدون توجه به ساختار بازار صرفا براساس اخبار و راهنمایی دیگران سود کنید. اما در یک قاعده کلی بدون توجه به روند کلی بازار نمیتوان به موفقیت رسید؛ اولین لازمه ترید، درک صحیح Market Structure است. هر چه به درک عمیقتری از ساختار کلی بازار و رفتار قیمت داراییها برسیم؛ تحلیل و در ادامه ترید موفقتری تجربه میکنیم.
در این مقاله از ارزیکال با ما همراه باشید تا با این مفهوم پایهای آشنا شوید.
ساختار بازار (Market Structure) در تحلیل تکنیکال یعنی چه؟
ساختار بازار (Market Structure) پایهایترین مفهوم در تحلیل تکنیکال است که ارتباط بین عرضه و تقاضا و البته رفتار خریدار و فروشنده را بر اساس حرکات قیمت نشان میدهد.
به زبان ساده؛ وقتی قیمت یک دارایی رشد میکند و سقف جدید ثبت میکند یا زمانی که ریزش تجربه میکند و کف جدید میسازد، یک روند در حال شکلگیری است. تحلیل پیاپی سقف و کفها، جهتگیری روند را مشخص میکند و کم کم ساختار بازار شکل میگیرد. پس از شکلگیری مارکت استراکچر میتوانیم با قطعیت از قرار گرفتن در یک روند صعودی، نزولی یا رنج صحبت کنیم.
با شناخت این ساختار و تسلط بر انواع الگو های ترید تشخیص میدهیم که جهت حرکت اصلی (Trend) به کدام سمت است. ورود به معاملات کجا برای مطمئنتر است و چه زمانی باید به فکر خروج باشیم.
نکته: مارکت استراکچر و پرایس اکشن دو مفهوم متفاوتند؛ آنها را با هم اشتباه نگیرید! پرایس اکشن روی حرکات قیمت در بازههای کوتاهی از زمان متمرکز است در حالی که ساختار بازار حرکات کلی بازار را بررسی میکند. برای اطلاعات بیشتر مقاله «پرایس اکشن چیست» را مطالعه کنید!
انواع ساختار بازار در ارزهای دیجیتال
در یک دستهبندی کلی ساختار بازار به سه نوع صعودی، نزولی و رنج یا خنثی تقسیم میشود. دانستن مارکت استراکچر ضروری است؛ چرا که متناسب با انواع آن تصمیم میگیریم وقت باز کردن پوزیشن شورت است یا پوزیشن لانگ؛ حتی گاهی بهتر است اصلا وارد معامله نشوید. در ادامه به بررسی این سه ساختار میپردازیم.
ساختار صعودی (Bullish)
وقتی در بازار، خریدار قدرت پیدا کند ساختار صعودی میشود زیرا خریدار حاضر است قیمت بیشتری بپردازد. به این ترتیب با بیشتر شدن تقاضا، قیمتها نیز رشد میکنند.
در ساختار صعودی، قیمت دارایی در حال افزایش است و شاهد Higher High به معنا سقفهای بالاتر و Higher Low به معنا کفهای بالاتر هستیم. اما یعنی چه؟ در روند صعودی هر سقف جدید بالاتر از سقف قبلی و هر کف جدید نیز بالاتر از کف قبلی ایجاد میشود. ساختار صعودی بازار تا جایی ادامه دارد که یک کف پایینتر از کف قبلی (LL) ایجاد شود.
نکته: وقتی ساختار بازار صعودی است، باید هم جهت با بازار خریدار باشیم و ورود به معاملات فروش (Short) احتمال ضرر بیشتری دارد.
ساختار نزولی (Bearish)
در بازارهای نزولی تمایل افراد به فروش دارایی است؛ در پی فروش زیاد داراییها یا به اصطلاح افزایش عرضه، قیمتها کاهش پیدا میکنند.
در ساختار نزولی با Lower Low به معنای کف پایینتر و Lower High به معنای سقف پایینتر مواجه هستیم. یعنی هر سقف جدید از سقف قبلی پایینتر و کفهای جدید نیز پایینتر از کف قبلی ایجاد میشوند. با توجه به این شرایط قیمت در یک روند نزولی قرار میگیرد. ساختار نزولی تا زمانی که یک سقف بالاتر (HH) ایجاد نشود و شاهد بریک اوت نباشیم ادامه پیدا میکند.
نکته: در شرایطی که شرایط کلی بازار نزولی است، شمار معاملات خرید ریسک بالایی دارد. در این شرایط باید فروشنده باشیم و سعی کنیم در فیوچرز از معاملات فروش کسب سود کنیم.
ساختار رنج یا خنثی (Sideway)
همانطور که از نام آن مشخص است، در بازارهای رنج یا خنثی روند جهتگیری خاصی ندارد و قیمت بین سطوح حمایت و مقاومت در نوسان است.
در این نوع بازار، خریدار و فروشنده قدرت برابری دارند. برای همین نه رشد شدیدی اتفاق میافتد و نه ریزش خاصی. تریدرها اصولا در بازارهای رنج وارد معامله نمیشوند و صبر میکنند تا بازار جهتگیری واضحتری کند. بازارهای رنچ بیشتر مناسب اسکالپ تریدینگ با هدف خرید در کف رنج و فروش در سقف رنج است.
درک مارکت استراکچر چه اهمیتی دارد؟
نمیتوان انتظار داشت که بدون درک درست Market Structure، ترید موفقی تجربه کنید. تنها با درک آن است که قادر به تحلیل درست روندها، شناسایی شکستهای معتبر و تشخیص برگشت قیمتی میشویم.
در واقع هر استراتژی معاملاتی هم که داشته باشیم، موفقیت در ترید کردن مستلزم درک درست از مارکت استراکچر است. شناسایی بهترین نقاط ورود به معاملات خرید و فروش، تعیین حد سود و ضرر و تشخیص اصلاحهای روند مثل پولبک، زمانی محقق میشود که به درک درستی از ساختار بازار رسیده باشیم.
از طرفی فقط زمانی میتوانیم از خط روند، کانالها و انواع اندیکاتور در تحلیل خود استفاده کنیم که وضعیت بازار برایمان شفاف باشد. بدون درک آن تحلیلهایمان ناقص و بی پایه هستند و نمیتوان روی آنها حساب کرد.
نکته تجربی: برای درک بهتر اهمیت این موضوع به این نکته توجه داشته باشید که اصولا زمانی میزان سوددهی یک معامله بالاست که تریدر در جهت بازار معامله کند. اقدامات ما باید همسو با حرکت بازار باشد زیرا حرکت در خلاف جهت بازار ریسک بسیار بیشتری دارد. پس برای کاهش ریسک باید ابتدا روند اصلی بازار را بشناسیم و سپس در جهت بازار وارد معامله شویم.
نگاهی به نقش سطوح حمایت و مقاومت
در تحلیل تکنیکال سطوح حمایت و مقاومت نقش مهمی برای درک ما از ساختار بازار دارند. سطح حمایت سطحی است که تقاضا در آن زیاد است و اصولا تریدرها در نزدیکی آن سفارش خرید باز میکنند. سطح مقاومت نیز سطحی است که در آن عرضه بالا است، معمولا تریدرها در حوالی این سطح سفارش فروش باز میکنند و مانع از افزایش قیمت داراییها میشوند.
با شناخت سطوح حمایت و مقاومت و رفتار قیمت در نزدیکی آن، میفهمیم بازار در چه مرحلهای قرار دارد. آيا در حال اصلاح است؟ آیا انتظار پولبک داریم؟ آیا بازار آماده شکست سطوح و آغاز یک روند جدید است؟
تا زمانی که شکست اتفاق نیفتد، قیمت در محدوده بین حمایت و مقاومت در حرکت است؛ اما اصل ماجرا زمانی است که قیمت یکی از این سطوح را بشکند.
چگونه ساختار بازار را تشخیص دهیم؟
مارکت استراکچر جهت کلی بازار را نشان میدهد و کمک میکند بابت باز کردن یا بستن پوزیشنهای معاملاتی خود تصمیمگیری کنیم. طبیعی است باید در بازارهای نزولی فروشنده و در بازارهای صعودی خریدار باشیم. اما چطور ساختار بازار را تشخیص دهیم؟
پاسخ ساده است؛ برای شناسایی ساختار کلی بازار کافی است نمودار را تحلیل کنید و نوسانات قیمتی را با دقت زیر نظر بگیرید. از اتصال سقفها و کفهای متوالی روند صعودی یا نزولی قابل تشخیص میشود و درک میکنیم در چه نوع بازاری معامله میکنیم.
نکته: در زمان تحلیل، هر سقف و کف جزئی را در نظر نمیگیریم بلکه توالی سقفها و کفها است که برای تشخیص روند اصلی برایمان اهمیت دارد.
پس از تشخیص سقف و کفهای متوالی و رسم خط روند، ساختار قیمت قابل شناسایی میشود و در این مرحله دید واضحتری به بازار پیدا میکنیم. بازار بهطور کلی در یکی از سه حالت صعودی، نزولی یا رنج قرار دارد و تا زمانی که اتفاق خاصی رخ ندهد به مسیر خود ادامه میدهد. با بررسی واگرایی RSI یا با استفاده از اندیکاتور MACD میتوان تغییر ساختار را شناسایی کرد یا از آن مطمئنتر شد.
کدام تایم فریم برای تشخیص ساختار بازار بهتر است؟
گاهی بازار در تایم فریم بالا صعودی است؛ اما وقتی آن را در تایم فریمهای پایینتر بررسی میکنیم روند نزولی را نشان میدهد. انتخاب تایم فریم با استراتژی و سبک معاملاتی شما ارتباط مستقیم دارد، مهم است که دیدگاه شما کوتاه مدت، میان مدت یا بلند مدت است.
یک اسکالپر با دید کوتاه مدت تایم فریمهای زیر ۱۵ دقیقه را انتخاب میکند و ساختار قیمت را نیز در همان تایم فریمها پیدا میکند. اما برای تریدری با دید میان مدت که ترید روزانه انجام میدهد، تایم فریمهای ۱ ساعته و بالاتر مناسبتر است. از طرفی برای سوئينگ تریدینگ بازار را در تایم فریمهای چند ساعته یا روزانه رصد میکنیم. این در حالی است که تایم فریمهای هفتگی یا ماهانه برای سرمایهگذارانی که دیدگاه بلند مدت دارند و قصدشان از خرید داراییها هولد کردن است، منطقیتر است.
نکته تجربی: هرچه تایم فریم بالاتری انتخاب کنید وضعیت بازار واضحتر و سیگنالها نیز معتبرتر میشود.
در پایان باید گفت ساختار بازار با توجه به دیدگاه زمانی هر تریدر و انتخاب هر تایم فریم متفاوت است. برای مثال فرض کنید روند در نمودار روزانه صعودی و در نمودار ۵ دقیقه نزولی است. در این شرایط اگر تریدر میان مدت هستید باید با صبر بیشتر وارد معاملات خرید شوید، اما اگر تریدر کوتاه مدت هستید باید با دیدگاه زمانی کوتاه مدت وارد معاملات فروش شوید.
اشتباهات رایج تریدرهای مبتدی
همه تریدرهای مبتدی در ابتدای مسیر خود به دلیل کمتجربگی، هیجان و نداشتن درک درست از بازار اشتباهاتی میکنند. طبیعی هم هست زیرا هنوز با ساختار بازار آشنا نیستند.
چند مورد از رایجترین اشتباهات عبارتند از:
- برخی تریدرهای تازهکار تایم فریم اشتباهی برای تحلیل بازار انتخاب میکنند. تایم فریم و سبک معاملاتی شما باید با هم همخوانی داشته باشد. اگر هدف شما از خرید دارایی، هولد آن است نباید روی تایم فریمهای چند دقیقهای، یکی الی چهار ساعت یا حتی روزانه بازار را تحلیل کنید. این تایم فریمها مناسب اسکالپرها یا کسانی است که به ترید روزانه مشغولند. اگر دیدگاه بلند مدت دارید باید ارزها را در تایم فریمهای بالاتر، مثلا هفتگی یا ماهانه بررسی کنید.
- ارزهایی که نقدینگی پایینی دارند، اصولا ساختار شفافی ندارند و نمیتوان روند غالب بر آنها را بهراحتی تشخیص داد. خیلی اوقات پیش میآید که تریدرهای تازهکار تحت تاثیر هیجانات بازار، بدون توجه به میزان نقدینگی و سایر پارامترها، ارزهای اشتباهی را برای معاملات خود انتخاب میکنند. سعی کنید ترجیحا ارزی با نقدینگی و حجم معاملات بالا انتخاب کنید.
- بهعنوان یک تریدر باید دائما بازار و عوامل تاثیرگذار بر آن را زیر نظر داشته باشید زیرا هیچ تضمینی برای ثبات باقی ماندن ساختار بازار وجود ندارد. هر لحظه ممکن است بازار برخلاف تحلیل و پیشبینی ما تغییر جهت دهد.
این اشتباهات مختص تازهکارها نیست گاهی تریدرهای حرفهای هم دچار چنین اشتباهاتی میشوند. لازم نیست همیشه خودمان همه چیز را تجربه کنیم، درس گرفتن از خطای دیگران ما را چند قدم جلو میاندازد.
سخن پایانی: ساختار بازار اولین و مهمترین کلید موفقیت در ترید
درک ساختار بازار برای هر تریدر ضروری است. اگر نتوانید مارکت استراکچر را تشخیص دهید، چطور انتظار دارید معامله موفق و هم جهت با بازار داشته باشید. بدون دانستن ساختار کلی بازار هر استراتژی که پیش بگیرید عملا بیپایه و اساس است. تعیین نقاط ورود و خروج، استفاده به جا از اندیکاتورها و غیره همگی نیازمند درک کامل مارکت استراکچر است.
این را بهعنوان یک توصیه دوستانه از ارزیکال به یاد داشته باشید؛ ترید بر اساس احساسات و توصیه دیگران شما را موفق نمیکند! یاد بگیرید خودتان وضعیت بازار را تحلیل کنید و تا حد امکان به کسی وابسته نباشید.
سوالات متداول
آیا ساختار بازار همان روند بازار است؟
خیر؛ ساختار بازار چارچوب کلی حرکت قیمت است. اما روند فقط جهت کلی حرکت قیمت را مشخص میکند.
چگونه مارکت استراکچر را تحلیل کنیم؟
مارکت استراکچر را با بررسی سطوح حمایت و مقاومت، نحوه تشکیل سقف و کفهای جدید روی نمودار و الگوهایی مثل پولبک و غیره تحلیل میکنیم.
تفاوت ساختار قیمت با پرایس اکشن چیست؟
تمرکز پرایس اکشن روی حرکات قیمت و ساختار کندلها قرار دارد در حالی که ساختار کلی بازار روند و جهت کلی قیمت را بررسی میکند.